سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیم نگاهی به تقویم حماسه 8 سال دفاع مقدس (قسمت هشتم)

قسمت هشتم

25/4/1367 ، 45 فرمانده نظامی و مسئولان کشور تشکیل جلسه محرمانه را می دهند ، حاج احمدآقا نماینده امام (ره) خواستار این می شود که آیا ادامه جنگ ممکن است . زمزمه هایی که از این جلسه شنیده می شود حاکی از آن است که پذیرش قطعنامه 598 قوت گرفته است .

27/4/1367 امروز جمهوری اسلامی در حرکتی که همه چه داخل و خارج را غافلگیر کرده است قطعنامه 598 را می پذیرد . سوالات مکرر ذهن همه را مشغول کرده است .

امام خمینی (ره) دو روز بعد در پیامی بسیار مهم به مردم می فرمایند:

29/4/1367 « تا چند روز قبل معتقد به شیوه قبلی دفاع بودم اما با توجه به نظر کارشناسان و مسئولان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور ، قطعنامه را قبول کردم و آن را در مقطع کنونی به مصلحت نظام و انقلاب می دانم ». ایشان پذیرش قطعنامه را مساوی با نوشیدن جام زهر می دانند. (یادتان هست امام (ره) قبلا هم اعلام کردند که اگر پشت در خانه من اعلام شود متجاوز کیست جنگ را پایان می دهیم و هیچکس نپذیرفت ولی با شرایط قطعنامه 598 که برای اولین بار موضوع متجاوز مطرح می شود الان از دیدگاه امام (ره) بهترین موقع برای پذیرش قطعنامه 598 بود).

امام خمینی (ره) با دیدن واکنش صدام  می فرمایند «پذیرش قطعنامه به معنای پایان جنگ نیست و ما باید برای تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم».همچنین امام (ره) با وجود خناسان داخل کشور می فرمایند «در میان شما باشم یا نباشم ، نباید بگذارید انقلاب بدست نامحرمان بیافتد . نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی فراموش شوند ». ایشان پذیرش قطعنامه را تکلیف الهی خود برمی شمارند و خطاب به مردم می گویند : « عزیزانم شما من را می شناسید و من هم شما را می شناسم ؛ فرزندان انقلابی ام ، ای کسانی که حاضر نیستید از غرور مقدستان دست بردارید، بغض و کینه انقلابی را در سینه ها نگه دارید و با خشم و غضب به دشمنانتان بنگرید و بدانید پیروزی از آن شماست . ».

4 روز بعد از پذیرش قطعنامه آیت الله خامنه ای(حفظ الله) در نماز جمعه اینگونه بیان کردند «در این چند سال امام عزیز ، مردم شما را می شناسند ، آن روح بزرگ و آن فدایی بودن در مقابل مسائل اسلام ، اینها را مردم در امام مشاهده کردند ، امام هم ملت خودش را ، اخلاص شان را ، فداکاری شان و وحدتشان را خوب دیده و خوب شناخته است . حقیقتا این پیوند بین امام و امت و معرفت این دو نسبت به هم یکی از نکات مهم بود که اینجور آشکار شد» (که با فریاد مستمعین که می گفتند اماما اماما پیامت را شنیدیم به جان و دل خریدیم تایید می گردد) ایشان ادامه می دهند :« روند حرکت به جبهه ها باید به همان قدرت ادامه داشته باشد برای رفع خطر تجاوز احتمالی دشمن »

آیت الله رفسنجانی هم بیان می کند امروز با پذیرش این قطعنامه وضع خیلی خوب شده است چهره صدام آشکار و روشن شد که آنها صلح نمی خواهند دروغ می گفتند تابحال».

30/4/1367 پیش بینی امام (ره) و آیت الله خامنه ای(حفظ الله) به حقیقت پیوست و صدام پس از پذیرش قطعنامه از دو محور کوشک و شلمچه با نیروهای نظامی و حمله یورشانه وارد ایران می شود. لشکرهای عراق از غرب و جنوب وارد ایران می شوند و در جنوب به جاده خرمشهر رسیده بودند (مانند 8 سال قبل) خرمشهر بار دیگر در معرض سقوط قرار می گیرد .

با اوج گیری حملات حاج احمد آقا تلفنی پیامی خاص از طرف امام (ره) به فرماندهان ابلاغ می کند . امام (ره) در این پیام تاکید می کنند «این نقطه حیاتی مقابله اسلام و کفر است باید متر به متر جنگید و ایستادگی کرد ». انتشار غیر رسمی پیام ، مردم باایمان و با غیرت را دوباره به خروش می آورد تا دفاع از اسلام کنند .

2/5/1367 آیت الله خامنه ای(حفظ الله) که بارها و بارها در جبهه ها حضور داشتند بار دیگر به جبهه ها می روند و با انتشار پیامی علما را به پرچمداری حرکت عظیم ملت دعوت می کنند «من جان ناقابل خود را به جبهه ها می برم و از شما هم همراهی می طلبم».

هجوم نیروهای مردمی ، ارتش و سپاه درس تاریخی به متجاوزان ایران می دهد و آنها را به زمین می زند . نظامیان عراقی که مانند اول جنگ با تمام قوا حمله کرده بود ظرف 24 ساعت به عقب رانده شد(چون این بار بنی صدر نبود که سلاح ندهد). عراق متحمل شکست سختی می شود و یک روز بعد مناطق از دست رفته قصر شیرین ، سرپل ذهاب ، گیلانغرب و سومار و برخی دیگر از مناطق با ایمان و همت و تدبیر و حماسه دلیرمردان به آغوش مملکت برمی گردد .

بی.بی.سی اعلام می کند «حالتی مثل اول جنگ در ایران احیا شده است اما ماشین دفاعی ایران توان تازه ای گرفته است».

عراق که در رویارویی مستقیم با ایران ناامید می شود ، منافقین را تجهیز میکند و به آنها دستور حمله به ایران را می دهد .

3/5/1367 منافقین نام حمله خود را فروغ جاویدان گذاشتند و هدف آن را فتح 3 روزه تهران می دانند. با آغاز این حمله و با پشتیبانی آتش سهمگین توپخانه ای عراق شهرهای اسلام آباد و کرند به اشغال آنها درمی آید . سه روز بعد عشایر با همکاری بسیج و ارتش و سپاه با عملیات مرصاد آنها را کأن لم یکن می کنند تا آرزوی فتح را به گور ببرند و به خائنان درس فراموش ناشدنی می دهند .

همزمان با پیروزی رزمندگان خبر خوب دیگری هم شنیده می شود دستاورد جدید موشکی ایران ، که ایران قهرمان را به قدرتمندترین دفاع موشکی منطقه با بُرد 160 کیلومتر تبدیل می کند .

سرانجام با شکست خفت بار صدام و باز پس گیری همه مناطق تصرف شده واحدهایی از سازمان ملل به نام یونیماگ در مرز دو کشور مستقر می شود . روزهای پایانی مرداد ، آرامش در مرز دو کشور حاکم می شود. صدام هر چند شکست خورده ولی بر لغو قرارداد 1975 پافشاری می کند .(یادتان هست گفته شد که صدام چه هدفهایی از جنگ با ایران را داشت 1- جدایی خوزستان که نشد 2- عقب نشینی ایران از سه جزیره که آرزوشو به گور برد 3- لغو قراداد 1975 این تنها بهانه صدام برای 8 سال خونریزی مانده بود تا حداقل یکی از خواسته هایش انجام شود.)

مذاکرات سه جانبه ایران ، عراق و سازمان ملل 2 سال طول میکشد

5/2/1369 نامه ای از صدام برای آیت الله خامنه ای(حفظ الله) که بعد از عروج ملکوتی امام خمینی (قدس سره) به رهبری رسیده اند ، می رسد . همچنین این نامه هم برای آیت الله رفسنجانی رئیس جمهور وقت می رسد که در جلسه ای به تفسیر گذاشته می شود . صدام پیشنهاد ملاقات با رهبری را داده است برخی مطالب این نامه مبهم و نگران کننده است. قرار بر این شد که آیت الله رفسنجانی جواب نامه را بدهد . ایشان اینگونه می نویسند :«اگر 8 سال پیش به جای گسیل نظامیانت ، نامه فرستاده بودی آیا جنگی آغاز می شد».

29/2/1369 صدام مکررا درخواست ملاقات با رهبری را دارد .

آیت الله رفسنجانی در جواب قاطعانه بیان می کند «بیایید وقت را مبادله نامه ها تلف نکنید و به مسائل اساسی بپردازیم ». نامه سوم و چهارم صدام بی پاسخ می ماند .

11/5/1369 صدام با حمله 6 ساعته مویت را اشغال میکند و پیش بینی امام (ره) در ده سال پیش تحقق می یابد . همه حامیان صدام از کمک های بی نتیجه خود به صدام در طول جنگ با ایران سرافکنده و پشیمانند . صدام 5 روز بعد از اشغال کویت از جانبه قدرت پنجمین نامه خود را به ایران می فرستد و ضمن اعلام آمادگی برای صلح از تهران می خواهد که از موقعیت پیش آمده استفاده نکند . ایران در پاسخ ضمن انتقاد از لحن حاکم در نامه پیشنهاد هوشمندانه ای می نویسد ؛ ایران پیشنهاد می دهد قرارداد 1975 را مبنا قرار دهد و میگوید اگر صدام قبول نکند طبق روال آن را به سازمان ملل می سپارد .

23/5/1369 صدام هم که قبلا قرارداد را پاره کرده و بی اعتبار دانسته این بار قطعنامه 1975 الجزایر را بناچار معتبر دانسته و این قرارداد را می پذیرد و در پایان نامه به صراحت برای مسئولین ایرانی می نویسد «بدین ترتیب هر آنچه که خواستید و بر آن تکیه زدید تحقق می یابد».(آری این تنها امید صدامیان و حامیان جهانی او بود که حداقل یک توجیه برای تجاوز داشته باشند که سنگ روی یخ شدند، من می گویم شاید صدام که توانسته تمام کویت را به اندک زمان و بدون کمک اشغال کند ولی در 8 سال جنگ با کمک جهان حتی نتوانسته یک وجب از ایران را برای خود نگه دارد به قدرت همسایه خود پی برده است)

اقدام صدام به پذیرش قطعنامه 1975 که آخرین و کمترین هدف خود از حمله به ایران می دانست موجی از خشم در حامیان حاضر و سابق این رژیم بپا می کند. آمریکا و شوروی و کشورهای عربی منطقه که از دست دادن آخرین برگ صدام را مشاهده می کنند ، همچون مالباختگان بی تقصیر و بمانند مارگزیده ها فریاد می زنند . چهره های خشمگین آنها در مجالس مختلف و سِنا دیدنی است .

رادیو آمریکا 26/5/1369 «صدام در جنگ با ایران هیچ بردی نداشته است».

رادیو آمریکا 29/5/1369 « صدام پس از صدها کشته تسلیم خواسته های ایران شد».

رادیو اسرائیل 1/6/1369 «صدام همه اهداف و خواسته هایش را حراج آخر فصل کرده است».

رادیو اسرائیل 8/6/1369 «صدام هیچ سودی در جنگ نداشت و همه چیز خود را از دست می دهد پس از 8 سال خرابی چه برای مردم عرب ارمغان آورده است»(البته این مساوی با آن است که صدام اوایل ریاست جمهوری خود را حاکم مردم عرب می دانسته است)

در قطعنامه 598 تحقیق در مورد متجاوز بعهده دبیر کل سازمان ملل گذاشته شده بود که دبیر کل سازمان ملل پس از 3 سال تحقیق 18/9/1370 رسما به شورای امنیت اعلام می کند عراق آغاز کننده جنگ است و بدین ترتیب همه خواسته های ایران محقق می شود و ایران سربلند و پیروز می شود (دوباره من را متوجه عمق دوراندیشی امام خمینی (ره) می کند که پذیرش قطعنامه را در ان زمان به صلاح امت و اسلام دانستند).

در پایان این مقاله یادی می کنیم از شهدای عزیز که فداکارانه به پاسداری از انقلاب برخاستند و آنها را قهرمانان جشن پیروزی خود می دانیم و به آنها درود می فرستیم و راهشان را ادامه خواهیم داد . همچنین یادی می کنیم از آزاده های عزیز که در زندان های بعثی زیر سخت ترین شکنجه ها ، پایداری کردند همچون سرو ایستادند و درخت انقلاب را ایثارگرانه نگه داشتند یاد مرحوم ابوترابی هم گرامی می داریم و آن زمان که این عزیزان به کشور ما بازگشتند را روز زیبای ایران می دانیم و برای آنهایی که برگشتند و آنهایی که برنگشتند درود می فرستیم و یاد می کنیم از جانبازان عزیز که هم لذت حضور در دفاع را لمس کردند و بعضی ها بعد از سال ها درد و رنج به خیل رفیقان شهید خود پیوستند و بعضی ها بعنوان سنبل آزادگی هنوز در بین ما هستند برای آنها هم احترام قائلیم و امیدواریم که الان این انقلاب بدست ما جوانان افتاده است بتوانیم همچون آنها از این انقلاب پاسداری کنیم .

نویسنده جوانی که دوست داشت آن موقع در جنگ حق علیه باطل حضور داشته باشد

پایان